وصله ی نخ نما دوران شده ایم در این وادی شوق شفا نیست تا هست در خفا جفا درو می کنیم .ملازم زخم و در حسرت رحم مانده ایم. عرصه طغیان پر طمطراق و بساط عیش مسطاب . ملجع نوش ما زهر آگین و سبو آغشته به سراب . مستغرق ذلت و در آشوب لذت فریاد نجات سر می دهیم در حد نعل و نعلین سخنوریم و به هر چه می پنداریم می تازیم و بازی نکرده را بازنده ایم ! ای رهگذر برای تعزیه ای که آغاز نشده زاری نکن .
درباره این سایت